ازدواج فرح بعد از مرگ شاه
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
ازدواج فرح بعد از مرگ شاه را از این سایت دریافت کنید.
آپارات
فرح پهلوی
فرح پهلوی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برخی از منابع فهرستشده در این مقاله، ممکن است معتبر نباشند. خواهشمند است با پیدا کردن منابع معتبرتر یا بررسی معیارهای اعتبارسنجی برای منابع موجود، این مقاله را بهبود ببخشید. منابع نامعتبر ممکن است به چالش کشیده شده و حذف شوند.
فرح پهلوی
پرتره رسمی فرح پهلوی، سال ۱۳۵۱ خورشیدی
شهبانوی ایران
تصدی ۲۹ اسفند ۱۳۳۹[۱] – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
تاجگذاری ۴ آبان ۱۳۴۶
پیشین جانشین ملکهٔ ایران
تصدی ۲۹ آذر ۱۳۳۸ – ۲۹ اسفند ۱۳۳۹
پیشین ثریا اسفندیاری
زاده فرح دیبا ۲۲ مهر ۱۳۱۷
۱۴ اکتبر ۱۹۳۸ (۸۳ سال)
تهران، ایران[۲]
همسر محمدرضا پهلوی (ا. ۱۳۳۸–ب. ۱۳۵۹)
فرزندان رضا فرحناز علیرضا لیلا خاندان پهلوی پدر سهراب دیبا مادر فریده قطبی
دین و مذهب اسلام شیعه
امضاء
وبگاه رسمیfarahpahlavi.org عناوین
علیاحضرت شهبانوعنوان مرجع علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی
عنوان گفتاری شهبانو شهبانو فرح شهبانوی ایران
فرح پهلوی (پیش از ازدواج فرح دیبا؛ زادهٔ ۲۲ مهر ۱۳۱۷) که به شهبانو فرح پهلوی نیز شهرت دارد، همسر سوم محمدرضا پهلوی است که از ۲۹ آذر ۱۳۳۸ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ آخرین شهبانوی ایران بود.[۳][۴][۵] وی تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با عنوان رسمی عُلیاحضرت شهبانو خطاب میشد. فرح پهلوی در دوران شهبانو بودنش، بانی آثار و امکانات ارزشمند متعددی برای ایران شد و با اقدامات او کشور از نظر فرهنگی و اجتماعی، ارتقاء قابل، توجهی پیدا کرد.فرح پهلوی پیش از ازدواج، در ایران تحصیل کرد و برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ معماری به فرانسه رفت و در کنار تحصیل، به زبانهای انگلیسی و فرانسوی تسلط پیدا کرد. در میانهٔ دوران تحصیل، او بهوسیلهٔ اردشیر زاهدی و شهناز پهلوی به محمدرضا پهلوی معرفی شد و این آشنایی سرانجام به ازدواج آن دو در ۳۰ آبان ۱۳۳۸ انجامید. پس از تاجگذاری، فرح پهلوی نایبالسلطنه و شهبانوی ایران شد. در چهارچوب مسئولیتهای وی بهعنوان شهبانوی ایران، دفتر مخصوص وی دارای چهار بخش آموزش و پرورش، بخش بهداشت و درمان، بخش رفاه اجتماعی و بخش فرهنگ و هنر بود. دفتر فرح پهلوی در زمینهٔ آموزش و بهداشت کودکان بیسرپرست و کودکان ایران فعال بود. این دفتر، نهادهایی چون جمعیت کمک به جذامیان، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، موزه فرش ایران و موزه هنرهای معاصر تهران را پایهگذاری کرد. فرح پهلوی سعی داشت با سفرهای مکرر به شهرهای مختلف ایران، نزدیکی بیشتری با عموم مردم داشته باشد.[۶]
کمی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، فرح پهلوی، ایران را به همراه همسرش محمدرضا پهلوی ترک کرد و پس از اقامت در چندین کشور، تا درگذشت همسرش در مصر، در کنار او بود. فرح پهلوی صاحب چهار فرزند به نامهای رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا شد.
اوایل زندگی و تحصیلات
فرح دیبا سرپرست گروه پیشاهنگی در پاریس (حدود ۱۹۵۶)
فرح دیبا در ۱۴ اکتبر ۱۹۳۸ از خانوادهای در طبقهٔ ممتاز جامعه در تهران به دنیا آمد.[۷][۸][۹] او تنها فرزند فریده قطبی (۱۲۹۶–۱۳۷۹) و افسر ارتش، سهراب دیبا (۱۲۷۸–۱۳۲۶) بود. او در کتاب خاطراتش مینویسد که خانوادهٔ پدرش از اهالی آذربایجانی و خانوادهٔ مادرش اصالتاً گیلک و اهل لاهیجان بودند.[۱۰]
پدر فرح دیبا سهراب دیبا، فرزند مهدیخان آذری (شعاعالدوله) - برادرزادهٔ علاءالملک - و ماهتاج منورالسلطنه، دختر میرزا محمود علاءالملک طباطبایی دیبا (از رجال متنفذ عصر قاجار)،[۱۱] از خانوادههای سرشناس آذربایجان بود.[۱۲] سهراب دیبا اهل تبریز و از محلهٔ ششگلان آن شهر بود. وی در دانشکدهٔ افسری سن پترزبورگ به تحصیل پرداخت. پس از انقلاب اکتبر به فرانسه رفت و در آنجا دیپلم متوسطهٔ خود را گرفت و تحصیلات عالیهٔ خود را در رشتهٔ حقوق آغاز کرد. سپس به مدرسه نظامی سن-سیر[۱۳] رفت و پس از به پایان رساندن تحصیلاتش به ایران بازگشت و در ارتش نوین ایران استخدام شد. سهراب دیبا در سال ۱۳۲۶ به سبب بیماری سرطان درگذشت.
پدر فرح، نخست او را هنگامی که شش سال داشت در «مدرسهٔ ایتالیایی خواهران روحانی»[۱۴] نامنویسی کرد. فرح دیبا در ده سالگی به مدرسه ژاندارک تهران رفت و بهعنوان کاپیتان تیم بسکتبال برگزیده شد و سه بار تیم بسکتبال ژاندارک به کاپیتانی فرح دیبا قهرمان تهران شد. در سال ۱۳۳۳ فرح دیبا قهرمان پرش ارتفاع، پرش طول و دو و میدانی تهران شد. وی در مدرسهٔ ژاندارک به گروه پیشاهنگان پیوست و پس از چندی سرپرست گروه پیشاهنگی شد و در سال ۱۳۳۵/۱۹۵۶ نخستین سفر خارج از کشور خود را با دیگر پیشاهنگان به کشور فرانسه داشت.
فرح دیبا سه سال آخر دبیرستان را در دبیرستان فرانسوی رازی گذراند و دیپلم خود را در سال ۱۳۳۶ از این دبیرستان گرفت.[۱۲] وی در امتحانات دیپلم دبیرستان، شاگرد اول شد و از مدرسهٔ اختصاصی معماری[۱۵] پاریس پذیرش گرفت. وی کوشش کرد که از بورس تحصیلی استفاده کند ولی موفق به گرفتن آن نشد.[۱۶]
دوران دانشجویی
روی جلد مجلهٔ ، شهریور ۱۳۳۹
فرح در فرانسه با چهار دوست نو به نامهای لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری، فریدون جوادی و بژورن مایرولد آشنا شد.[۱۷] دوست نزدیک فرح به نام لیلی امیرارجمند که تأثیر بسیاری بر روی افکار فرح داشت، تمایلات کُمونیستی داشت. به گفتهٔ احسان طبری از رهبران حزب توده، فرح در دوران دانشجوییاش در تظاهرات حزب توده که در پاریس برگزار میشد، شرکت میکرد.[۱۸]
در سال ۱۳۳۸ پادشاه وقت ایران، محمدرضا پهلوی که برای دیدار رسمی و گفتگو با ژنرال دوگل به کشور فرانسه رفته بود در یک مهمانی که در سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود با دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه دیدار کرد. فرح یکی از این دانشجویان بود و مکالمهٔ کوتاهی با شاه ایران داشت.[۱۹]
هرزگی شهبانو در برابر چشمان شوهری در بستر مرگ!
در اوایل سال 1358 آیتالله صادق خلخالی رئیس دادگاههای انقلاب، حکم اعدام غیابی شاه و فرح و اشرف را صادر کرد؛ ولی همزمان اعلام کرد اگر فرح، شاه را بکشد از مجازات معاف خواهد بود! و این شکنجه روحی محمدرضا را افزایش داد. شاه از همان دوره سلطنتش هم به فرح و اطرافیانش بدبین بود و با این حکم غیابی، بدبینیاش به فرح به اوج رسید!
فرح دیبا، فرار از ایران و آغاز گونهای متفاوت از زندگی
هرزگی شهبانو در برابر چشمان شوهری در بستر مرگ!
در اوایل سال 1358 آیتالله صادق خلخالی رئیس دادگاههای انقلاب، حکم اعدام غیابی شاه و فرح و اشرف را صادر کرد؛ ولی همزمان اعلام کرد اگر فرح، شاه را بکشد از مجازات معاف خواهد بود! و این شکنجه روحی محمدرضا را افزایش داد. شاه از همان دوره سلطنتش هم به فرح و اطرافیانش بدبین بود و با این حکم غیابی، بدبینیاش به فرح به اوج رسید!
نیما احمدپور
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در چند ماه گذشته در صفحه تاریخ «جوان» بخشهایی گوناگون از مقاطع حیات فردی و اجتماعی فرح دیبا مورد بازخوانی قرار گرفته است. اینک در مقالی که پیش روی دارید، مقطع فرار فرح دیبا و همسرش از ایران تا مرگ شاه مخلوع روایت شده است. امید آنکه مفید و مقبول آید.بعد از اینکه غلامرضا ازهاری نخستوزیر دولت نظامی به بهانه سکته مغزی، بدون اطلاع شاه و همراه خانوادهاش، با یک هواپیمای نظامی از فرودگاه دوشانتپه -که در اختیار مستشاران نظامی امریکا بود- مستقیماً به امریکا رفت، محمدرضا که آخرین برگ برنده خود را که همانا استفاده از دولت نظامی و قوه قهریه بود از دست داد و ناامیدانه به سراغ آخرین گزینه ممکن رفت و جالب اینکه این آخرین انتخاب هم با نظر و تأثیر فرح انجام شد.
آخرین نخستوزیر شاه و دست پنهان فرح دیبا در انتخاب ویآخرین نخستوزیر شاه که تنها ۳۷ روز در برابر امواج انقلاب دوام آورد، شاپور بختیار یک روشنفکر لائیک و ملیگرا بود. بختیار سالها در فرانسه تحصیل کرده و آنقدر فرانسوی شده بود که حتی در دوران جنگجهانیدوم، به عضویت هستههای مقاومت فرانسوی درآمده و همسری فرانسوی هم اختیار کرد بود. دست پنهان فرح در انتخاب آخرین گزینه شاه هم دیده میشود. شاپور بختیار، پسرخاله رضا قطبی بود و رضا قطبی پسردایی فرح! بدین ترتیب آخرین نخستوزیر شاه، از خویشان فرح محسوب میشد و این قرابت و انتساب خانوادگی تنها یک اتفاق نبود! احمدعلی مسعودانصاری نیز بر این گمانه که انتخاب بختیار نتیجه رایزنیهای فرح بود تأکید کرده است. شاپور بختیار هم در خاطراتش اشاراتی دارد که این گمانهزنی را بسیار تقویت میکند. وقتی بختیار بعد از سقوط رژیم شاه در قاهره به دیدار فرح میرود، از قول فرح نقل میکند: «اگر شما (بختیار) سه ماه زودتر نخستوزیر شده بودید، الان همه ما ایران بودیم.»
یک فرار تاریخی، آغازی بر یک پایان!اولین شرط بختیار برای نخستوزیری، خروج شاه و فرح از کشور بود تا بتواند این خروج را به عنوان یک امتیاز به انقلابیون عرضه کند، هرچند شاه نیز دلیلی برای ماندن در کشور نداشت و اگر بختیار نیز از او درخواست نمیکرد، باز از ایران خارج میشد.
در آخرین روزهای قبل از خروج شاه و فرح از ایران، تظاهرکنندگان خشمگین، چند بار به دفتر مخصوص فرح حمله کرده بودند و به همین خاطر، فرح به ساواک دستور داد که تمام لوازم و اسناد و اثاثیه دفترش به موزه رضا عباسی منتقل شود. هرچند حجم عظیمی از سکههای طلای موجود در دفتر و گاوصندوقهای آن به صورتی ناگهانی و قبل از هجوم مردم، ناپدید شد! فرح با دادن یک سکه طلا به همه اعضای دفتر مخصوص با آنها خداحافظی کرد و به آنها اطمینان داد که بهزودی به ایران بازمیگردد. او که هنوز از نجات رژیم ناامید نشده بود، دو نفر از نزدیکترین اطرافیانش را در تهران باقی گذاشت. دلیل اینکه این دو نفر یعنی رضا قطبی و فریدون جوادی در ایران ماندند، نمیتواند چندان دور از انتظار باشد. فرح با خود اندیشیده بود اگر دولت بختیار در سرکوب و خاموش کردن انقلاب موفق شود، باید کسانی را در ایران داشته باشد تا شرایط بازگشت او را به ایران فراهم کنند. البته فرح هم بعدها با ناامیدی از بازگشت به ایران و برای فراری دادن دوست صمیمیاش از دست عدالت، ۳ میلیون دلار به قاچاقچیان پرداخت کرد!
به سوی واپسین فصل از زندگی مشترکبعدازظهر ۲۶ آبان ۱۳۵۷، شاه و فرح نیمساعت در فرودگاه مهرآباد تهران منتظر شدند تا خبر رأی اعتماد مجلس به شاپور بختیار را شخصاً بشنوند. به محض اینکه بختیار با هلیکوپتر به فرودگاه آمد و خبر اخذ رأی اعتماد از مجلس شورای ملی را به شاه داد، شاه و خانواده سلطنتی، از پاویون سلطنتی خارج شده و به سمت هواپیما رفتند و شاه طی مصاحبه کوتاهی، دلیل سفرش را استراحت و رفع خستگی مطرح کرد و گفت: بهزودی به کشور بازخواهد گشت! شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر شاه در خاطراتش به یاد آورده است که در آخرین لحظات، قبل از پرواز هواپیمای شاه به سوی آسوان در مصر، فرح که نگران چگونگی خروج برخی از دوستان و نزدیکانش بود فهرستی از اسامی را در اختیار بختیار قرار داد و از او خواست تا در اسرع وقت برای آنها گذرنامه صادر شود تا بتوانند هرچه زودتر از ایران خارج شوند! سپس شاه در حالی که به زحمت میتوانست جلوی گریه خود را بگیرد به سمت هواپیما رفت و فرح که سرحالتر و محکمتر از شاه به نظر میرسید، شوهرش را همراهی کرد. ساعتی بعد، انور سادات رئیسجمهور مصر، منتظر فرود هواپیمای سلطنتی ایران در فرودگاه آسوان بود. به این ترتیب با پرواز هواپیمای مخصوص دربار به سوی آسوان، آخرین فصل زندگی مشترک محمدرضا و فرح آغاز شد.
آغازین منزلگاههای یک سفر بیبازگشتشاه و فرح که قصد داشتند از مصر به امریکا بروند، جمعاً پنج روز در آسوان ماندند، بعد از پنج روز که شاه و همراهانش آماده میشوند با هواپیمای اختصاصیشان به امریکا بروند (محمدرضا در امریکا املاک و خانههای متعددی داشت، ضمن اینکه فرزندانش رضا، فرحناز و علیرضا هم برای تحصیلات در امریکا به سر میبردند)، اردشیر زاهدی به شاه اطلاع داد که امریکا پذیرای شاه نیست و فعلاً بهتر است به مراکش برود. دولت امریکا و شخص جیمیکارتر، رئیسجمهور وقت امریکا از ترس واکنش انقلابیون و به خطر افتادن منافع و جان اتباع و مستشاران امریکایی در ایران، ترجیح داده بود که شاه، یعنی متحد اصلیاش در خاورمیانه -که قریب سه دهه منافع امریکا و غرب را حفظ کرده بود- را به امریکا راه ندهد! شاه و فرح به ناچار ۳ بهمن ۱۳۵۷ به مراکش رفتند و مهمان سلطان حسن دوم (پادشاه وقت مراکش) شدند. روزها بهسرعت میگذشت و با بازگشت امام خمینی به ایران، آخرین تلاشهای بختیار و ژنرال هایزر، یکی پس از دیگری رنگ میباخت. سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اعلامیه بیطرفی ارتش که آخرین سنگر مدافعان نظام شاهنشاهی بود، صادر شد و بدین ترتیب عملاً رژیم پهلوی فروپاشید. فریده دیبا در خاطراتش گفته است که در همه اتاقهای محل اقامت شاه، یک رادیوی قوی روی موج ایران تنظیم شده بود و شاه و فرح، شخصاً صدای رادیو تهران را که اعلام کرد: «این صدای انقلاب اسلامی مردم ایران است» را شنیدند. (شهید آیتالله فضلالله محلاتی، گوینده این صدای بهیادماندنی و تاریخی در رادیو بود.) شاه و خانوادهاش یک عذاب دیگر هم در مراکش داشتند و آن چیزی جز پخش بانگ اللهاکبر از بلندگوهای مساجد رباط، پایتخت مراکش نبود. فریده دیبا در این باره گفته است:
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟