اشعار امام زمان فاطمیه
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
اشعار امام زمان فاطمیه را از این سایت دریافت کنید.
اشعار امام زمان
درانتظارمنجی - درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته
درانتظارمنجی
درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته
اشعار امام زمان - مناجات فاطمیه
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهدل ها شده دوباره پریشان مادرت
آقا بیا به مجلس ما، جان مادرت
روزی فاطمیۀ ما را زیاد کن
دست شماست سفرۀ احسان مادرت
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهآقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینۀ ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهاگر ز قافله دوریم، خوب می دانیم
ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
و باز هم به نگاه محبتت امسال
کنار سفرۀ این فاطمیه مهمانیم
هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
بیا که در گذر گردباد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم
قسم به ساحل چشمان ابری ات عمریست
به لطف بارش چشم شماست گریانیم
و گرنه مثل بیابان خشک دل هامان
فقیر روزی این سفره های بی نانیم
از این که بار غم مادر تو را دنیا
به دوش برد، ولی خم نگشت حیرانیم
به انتقام غم صورت کبود بیا
که ما کنار شما پیرو شهیدانیم
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهدلم از روضه های فاطمیه
گرفته در هوای فاطمیه
بیا ای التیام روی نیلی
بیا صاحب عزای فاطمیه
***
بیا از جاده های بی نشانی
بیا ای آفتاب آسمانی
بیا شب های دلگیری ست آقا
بیا که روضۀ مادر بخوانی
***
نگاهی شعله ور، ای وای مادر
هجومی بی خبر، ای وای مادر
مغیره ... بی هوا ... ای وای بابا
تو و دیوار و در، ای وای مادر
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهاگر ز قافله دوریم، خوب می دانیم
ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
و باز هم به نگاه محبتت امسال
کنار سفره این فاطمیه مهمانیم
هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
بیا که در گذر گرد باد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم
قسم به ساحل چشمان ابری ات عمری ست
به لطف بارش چشم شماست گریانیم
و گر نه مثل بیابان خشک دل هامان
فقیر روزی این سفره های بی نانیم
از این که بار غم مادر تو را دنیا
به دوش برد، ولی خم نگشت حیرانیم
به انتقام غم صورت کبود بیا
که ما کنار شما پیرو شهیدانیم
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیهای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای
آقا سرت سلامت از این که به دوش خود
بار بزرگ ماتم مادر کشیده ای
بی مادری برای تو درد بزرگی است
طعم فراق مادر خود را چشیده ای
شب های فاطمیّه دلت غرق غم شود
تو غصّه دار مادر قامت خمیده ای
قربان شال مشکی و چشمان زخمی ات
آخر مگر چه واقعه ای را تو دیده ای؟
دارد نفس نفس زدنت می رسد به گوش
از بس میان کوچه و خانه دویده ای!
وقتی که ناله می زنی: "ای وای مادرم "
گویا صدای مادر خود را شنیده ای
هر روز و شب به یاد غمش گریه می کنی
بر جان خود بلای عظیمی خریده ای
آخر چرا به درک وصالت نمی رسم
آقا گمان کنم که ز من دل بریده ای!!!
امام زمان(ع)-مناجات فاطمیهمنی که روز و شب از اشک، چاره می نوشم
دلم گرفت، از این روزهای خاموشم
فراغتی که فراق تو را ز پی دارد
هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم
بهار می رسد از راه آن زمانی که
رسد ز کعبه انالمهدی تو بر گوشم
سیاهی دلم از تو اگر چه دورم کرد
میان روضه ولی با تو زود می جوشم
بدون روضه ببین دست های سینه زنم
گرفته زانوی غم را میان آغوشم
هزار شکر که تا چند سال عیدم را
برای مادرت از ابتدا سیه پوشم
بقیع، گریه کن روضه های مادر توست
کنار تربت زهرا مکن فراموشم
امام زمان(عج) و شهدا-مناجات فاطمیهپس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا
آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا
قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من
کرمی کن بپذیر عمرِ بدهکار مرا
پهن کردم سر راه تو بساطی دل شب
تا که رونق دهد احسان تو بازار مرا
پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده
به کناری نزدی پردۀ اسرار مرا
گردنی کج سر پایین به پناه آمده ام
شود آیا سر و سامان بدهی کار مرا
آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم
تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا
آخر کار شده شوق شهادت دارم
پس به تاخیر میانداز تو دیدار مرا
خاک جبهه چقدر بوی وصالت دارد
کاش پاسخ بدهی خواهش و اصرار مرا
ناز دلدار کشیدن تن بی سر خواهد
بین جبهه بنگر شاهد گفتار مرا
حال مهمان شده ای... وقت پذیرایی ماست
بشنو این روضۀ بین در و دیوار مرا
مادرت پشت در افتاد و صدا زد پسرم
با تن سوخته جان داد و صدا زد پسرم
امام زمان(ع)-مناجات فاطمیهدر فاطمیّه های خدا سینه می زنی
با روضه های اهل کِسا سینه می زنی
هر روز و شب برای غریبیِّ مادرت
یا گریه می کنی تو و یا سینه می زنی
تا این که در کنار شما سینه زن شویم
آقا بگو به ما، تو کجا سینه می زنی؟
صاحب عزای مادر پهلو شکسته ای
پس درب هیئتیّ و جدا سینه می زنی
از کوچه ی مدینه و از درب سوخته
تا خیمه گاه کرب و بلا سینه می زنی
از بوی خانه ی شهدا حدس می زنم
آقا بهشت با شهدا سینه می زنی
تا این که مستجاب شود گریه های تو
بعد از نماز و بعد دعا، سینه می زنی
خیلی ضمیر فرد مخاطب به کار رفت
اصلاح می کنم که: شما سینه می زنی
حالا که ما (اسیر) همان کوچه ها شدیم
معلوم می شود که چرا سینه می زنی
منبع مطلب : astanevasl.blogsky.com
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله... ـ مجموعه سوم
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمد بیابانی
دوباره بزم عزا باز مرثیه خوانی
دوباره سفره روضه دوباره مهمانی
سلام حضرت صاحب عزا که از چشمت
جدا نخواهد شد ابر های بارانی
در این مقام که تنها برای محرم هاست
سپاس از این که مرا اهل خویش می دانی
تو ارث برده ای از مادت که روز و شبت
چنین اجین شده با گریه های طولانی
دوباره روضه بخوان تا که بشکند قلبت
دوباره اه بکش تا مرا بسوزانی
بگو به مردم نامرد شهر پیغمبر
کجاست غیرتتان پس چه شد مسلمانی
بهشت سوخته اتش جهنم اه
فرشته ای وسط شعله های شیطانی
***************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رضاتاجیک
با دو تا چشم و هفت دریا اشک
فاطمیه شروع شد با اشک
باز با گریه ی امام زمان
می شود کار اهل دنیا اشک
آه صاحب عزا! بیا که شده
سهمم از دوری تو تنها اشک
باز هم فاطمیه آمده و
می شوم مثل تو سراپا اشک
در عزاداریت شریکم کن
از شما روضه خوانی، از ما اشک
دلت از غصه های مولا خون
چشمت از ناله های زهرا اشک
(وای مادر) بگو که غرق کند
مردم چشمهای ما را اشک
بگو از مادری که خورد زمین
تا بریزم چو آسمانها اشک
هرچه خون می چکید از مسمار
ریخت از چشمهای مولا اشک
*****************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمد بیابانی
دلگرمی این روز های سرد برگرد
ای سرخیه گل های خشک و زرد برگرد
اسان ندارد بی تو هر چه سخت باز ا
درمان ندارد بی تو هر چه درد برگرد
اشکو علیک از جهان خالی از مرد
با سیصد و با سیزده تا مرد برگرد
از عاشقی سر شار م و چون اهل کوفه
پشت تو را خالی نخواهم کرد برگرد
مایی ان روزی که شاید خاک باشم
تا پر کشم بر دامنت چون گرد برگرد
دنبال تو در کوچه های فاطمیه
حیران شدم چون عابری شب گرد برگرد
ای دست قهار خدا تا که بگیری
کفاره سیلی ان نامرد برگرد
زینب فقط میداند ان بلوای کوچه
شب ها چه بر روز حسن اورد برگرد
یک حرف می ماند برایم یابن زهرا
برگرد جان مادرت برگرد برگرد
****************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمد بیابانی
عمری که بی تو رفت یقینا حرام شد
امسال هم خیال ظهور تو خام شد
با جمعه سال امد و با جمعه هم گذشت
یک سال دیگر امد و بی تو تمام شد
زیبا ترین زمان زبان دل من است
ان لحظه ها که با تو دمی هم کلام شد
خوبی نداشتم بدی ام را حلال کن
اقا دوباره وقت گذشت از غلام شد
این چند ساله فاطمیه حسن مطلع و
این روضه های هر شبه حسن ختام شد
روضه بخوان که سیر شود دیده ام ز اشک
چشم گرسنه با ز زمان طعام شد
از خانه ای بگو که به دستان شعله سوخت
از خانه ای که دور و برش ازدحام شد
از حرمتی که بعد پیمبر شکسته شد
از دخترش که دیگر بی احترام شد
ای منتقم به پهلوی زخمی مادرت
دیگر بیا که زمان قیام شد
*****************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس
می خوانم از سوز جگر اقا ببخشید
از غصه شد خاکم به سر اقا ببخشید
با هیزم و اتش به قصد کشت ابلیس
شد سوی جنت حمله ور اقا ببخشید
راه نجاتی پشت در پیدا نمی کرد
هر قدر می زد بال و پر اقا ببخشید
سینه سپر امد به یاری علی
اه از ان لگد تا شد سپر اقا ببخشید
در کنده شد از جا و بار شیشه اش ریخت
در زیر پای چل نفر اقا ببخشید
هم ریشه های رو سری هم پیروهن سوخت
از شعله های روی در اقا ببخشید
در خانه اش بر اولین مظلوم عالم
بی حرمتی شد اینقدر اقا ببخشید
پای برهنه بی عبا با دست بسته
در کوچه ها با چشم تر اقا ببخشید
هر قدر میزد هر کسی با هر سلاحی
میزد مغیره بیشتر اقا ببخشید
با هم تبانی کرده اند انگار از پیش
میخ در و تیر سپر اقا ببخشید
امروز مادر سینه اش شد خورد از در
از نعل ها فردا پسر اقا ببخشید
لطفا اگر شاعرش را میشناسید اطلاع دهید
*****************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ محمد بیابانی
پر از حاجتم حاجتم را روا کن
گره های کوره مرا باز وا کن
دلی بی قرارم قرار دلم شو
غبارم مرا خاک پا کن
میان قنوتت میان نمازت
مرا هم دعا کن مراهم دعا کن
فقط خوب ها نه کمی مال من باش
بد و خوب را کم تر از هم سوا کن
دو دست پر از خواهشم را بگیر و
اگر که دلت امد ان دم رها کن
شبی بین روضه بگو وای مادر
شبی بین ما مادرت را صدا کن
همان جا جدا کن ز تن روح ما را
و این جسم را خاک در کربلا کن
***************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس
عزادار این روز های غریبی
دمی هم ز شادی نداری نصیبی
گل فاطمه حتم دارم نخواند
بدون گل روی تو عندلیبی
گمانم که در گریه کن های عالم
تو در گریه کردن بدون رقیبی
اگر چه بعید است با ما نشینی
در این روضه حس می کنم که قریبی
تو هم با یتیمان فردای زهرا
در این روز های فردا گرم امن یجیبی
به قربان جدت که در خانه دارد
مریضی که دیگر ندارد طبیبی
نبیند کسی کاش بی مادری را
چه حال غریبی چه حس عجیبی
لطفا اگر شاعرش را میشناسید اطلاع دهید
****************
اشعار مناجات فاطمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شاعرناشناس
هر وقت دل بهانه یاد تو را گرفت
شادی از ان بلند شد و غصه جا گرفت
ابریست اسمان دل بی قرار تو
بی خود نبود اگر که دوباره هوا گرفت
گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک خشک شد اقا صدا گرفت
تو سوختی که سینه ام اتش گرفته است
تو روضه خوانده ای اگر این روضه پا گرفت
امروز هم بیا و بگو وای مادرم
اخر مریض خانه مولا شفا گرفت
راحت شدند اهل مدینه ز رفتنم
این خانه علیست که دیگر عزا گرفت
در اخرین وصیت زهرا دل علی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟