این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    به چیزی که دو نیمه اش با هم متفاوت باشد

    دسته بندی :
    1. پشتوک
    2. مطالب سایت

    به چیزی که دو نیمه اش با هم متفاوت باشد را از این سایت دریافت کنید.

    به چیزی که دو نیمه اش با هم تفاوت داشته باشد • ❤️ تکست ناب

    به چیزی که دو نیمه اش با هم تفاوت داشته باشد دانلود و دریافت کنید با لینک مستیم به صورت کامل و اصلی از سایت تکست ناب.

    به چیزی که دو نیمه اش با هم تفاوت داشته باشد

    به چیزی که دو نیمه اش با هم تفاوت داشته باشد

    بیشتر بدانیم: پدیده پسرفت درکودکان

    پدیده پسرفت درکودک: این پدیده به چه معناست و چطور میتوانید کودک تان را حمایت کنید؟

    یک متخصص روانشناسی کودک توضیح می دهد که اگرچه پدیده پسرفت نگران کننده است، اما شایع و معمولاً کوتاه مدت است

    اگرمتوجه پیشرفتی قابل توجه و روبه جلو در فرزندتان شده اید (مانند یادگیری کامل مراحل دستشویی رفتن)، اما به یک باره او یک قدم به عقب برمی دارد و از دستشویی رفتن خودداری می کند، باید بگوییم این اتفاق برای همه می افتد و شما تنها نیستید. پسرفت در کودکان در حال رشد – به ویژه کودکان نوپا – امری شایع است. با دکتر نانسی کلوز، استادیارمرکز مطالعه کودک در دانشکده پزشکی ییل و مدیرارشد برنامه آموزش کودکان دراوان کودکی در دانشگاه ییل، درباره اینکه چه عواملی باعث پسرفت کودکان می شود و چگونه می توان از طریق آن به فرزند خود کمک کرد، گفتگو کرده ایم.

    پسرفت چیست؟ چه چیز باعث آن می شود؟

    کلوز می گوید: من ترجیح میدهم پسرفت را با ایده پیشرفت یک جا ببینم و آنها را با هم جفت و جور کنم. اکثرکودکان تمایل زیادی دارند که در دوران رشد رو به جلو پیش روند (پیشرفت). در کودکان یک انرژی طبیعی برای کاوش، اداره کردن و تسلط بر دنیای خود وجود دارد.

    با این حال، همراه با هیجان های ناشی از توانایی انجام کارهای جدید، استرس نیز به وجود می آید. به عنوان مثال، نوزادی که راه رفتن را یاد می گیرد ممکن است از مهارت جدیدی که به دست آورده خوشحال شود، اما هم زمان ممکن است درک کند که مادر و پدر اکنون از او دورتر هستند یا اینکه ممکن است زمین بخورد.

    كلوز توضیح می دهد: بنابراین، هنگامی كه این موانع درمسیر رشد و پیشرفت کودک پیدا می شوند، شرایط برای آنها بسیارطاقت فرسا شده و باعث نوعی پسرفت در آنها می شود.

    رفتارهای پسرفتی به چه صورت است؟

    پسرفت میتواند بسیارمتفاوت باشد، اما به طور کلی، به معنای انجام کاری (از سوی کودک) با روشی نیازمندانه تر و بچه گانه تر است. ممکن است شما شاهد کج خلقی، مشکلات در خوابیدن، درغذا خوردن یا پسرفت به روش های کودکانه صحبت کردن در کودک تان باشید. اگر کودکی مهارت های مربوط به لباس پوشیدن را یادگرفته باشد، ممکن است شاهد این باشید که این مهارت ها را از دست داده است. کلوز توضیح می دهد: ناگهان، فرزند شما دیگر نمی تواند کارهایی را که قبلاً انجام میداد را انجام دهد.

    پسرفت چه زمانی اتفاق می افتد؟

    به طور معمول رفتارهای پسرفتی را در کودکان نوپا و پیش دبستانی مشاهده می کنیم، اما در واقع در هر سنی – حتی در نوزادان و کودکان بزرگتر – این اتفاق می افتد. اگر در یک نوزاد پسرفت وجود داشته باشد، ممکن است لزوماً مشهود نباشد. کودک ممکن است کمی بیش از حد احساساتی و وابسته باشد، بیشتر گرسنه شود و غذا نیاز داشته باشد، بیشتر گریه کند و غر بزند.

    آیا پسرفت امری شایع است؟

    مطمئن باشید، پسرفت امری معمول است. در حقیقت، انتظار آن وجود دارد و برای رشد و پیشرفت بیشتر کودک بسیار مفید است – اینطور فکر کنید که فرزند شما خود را برای پذیرش مسئولیت بیشتر آماده می کند. کلوز می گوید: من بعضی از کودکان را می بینم که ممکن است درست قبل از اینکه بخواهند یک پیشرفت بزرگ و رو به جلو داشته باشند، عقب نشینی کنند و یا بعد از یک جهش رو به جلو، عقب روند و پسرفت داشته باشند. من فکر می کنم کودکان از نظر آنچه باعث پسرفت آنها می شود و الگوهای پسرفتی که از خود نشان می دهند، با هم تفاوت دارند. معمولاً والدین با الگوهای حرکت کودک به جلو و سپس نیاز به کمی عقب رفتن آشنا می شوند. پسرفت همچنین وقتی کودکان خود را با شرایطی جدید وفق می دهند، مثل خواهر یا برادر بزرگتر شدن یا برای اولین باررفتن به پیش دبستان، بسیار معمول است.

    چگونه والدین می توانند فرزندانشان را در زمان پسرفت حمایت کنند؟

    به کودک خود اطمینان دهید. به آنها بگویید که ایمن هستند و از پشتیبانی برخوردارند. سعی کنید بدون اینکه آنها را شرم زده کنید، به آنها نشان دهید که متوجه رفتار پسرفتی آنها شده اید. کلوز پیشنهاد می کند راه های زیر را امتحان کنید: شما در حال یادگیری بسیاری از کارهای بزرگ هستید. این دوران و این کارها بسیار سخت هستند. گاهی احساس می کنید به کمک یک متخصص احتیاج دارید.همچنین بازی کردن می تواند ابزاری مفید برای بررسی و کار با احساسات دشوار باشد. کلوز می گوید: بازی خیالی و بازی نمادین ابزارهایی هستند که کودکان از آنها برای رشد زبان، تفکر و ایده های خود در مورد جهان استفاده می کنند. بازی از نظر اجتماعی و عاطفی به آنها کمک می کند که برخی چیزهایی را که با آنها دست و پنجه نرم می کنند اما لزوماً کلمات و توصیفی برایشان ندارند را بازگو کنند. با مشاهده کودک خود درحالی که بازی می کند و یا شما با او بازی می کنید، می توانید درمورد آنچه بر او می گذرد، چیزهای زیادی را ببینید و متوجه شوید. گاهی ممکن است کودک شما برای مدتی نیاز به پسرفت داشته باشد. بسیار اهمیت دارد که اطمینان بخش باشید، انتظاراتی داشته باشید و محدودیت هایی نیز تعیین کنید.کلوز می گوید: یادگیری و درک اینکه آنها حاکم جهان نیستند موضوعی بسیار مهم و اساسی برای  کودکان نوپا است! این موضوع باعث بروز کج خلقی های زیادی می شود. آنها را از خود دور نکنید. به آنها کمک کنید تا شیوه های سازگارانه و متناسب با سن خود را برای بیان برخی از احساسات دشوارتر پیدا کنند. کنار آنها بنشینید، به آرامش و آسایش آنها کمک کنید و در مورد احساسات آنها تأمل کنید. به عنوان مثال: ”تو خیلی عصبانی بودی برای اینکه دوستت اسباب بازی را به تو نداد و بعد تو او را هل دادی. دفعه بعدی میتونی نوبت بگیری و از معلمت بخواهی به تو کمک کند.

    چه زمانی باید والدین نگران باشند؟

    برخی از پسرفت ها ممکن است چند هفته طول بکشد، اما برای هر کودک متفاوت است. معمولاً اگر بتوانید اتفاقات رخ داده را با دقت بررسی کنید و از کودک تان حمایت کنید، به آنها کمک می کنید تا راهشان را پیدا کنند.اگر به نظر می رسد بیش از آنچه فکر می کردید این روند طولانی شده است، حدود دو تا سه هفته، کلوز توصیه می کند با مشاور خدمات بهداشتی کودک خود تماس بگیرید. کودکان بسیار انگیزه دارند که در مراحل رشد پیشرفت داشته باشند و به جلو حرکت کنند، بنابراین اگر این انگیزه وجود نداشته باشد، من به عنوان متخصص نگران خواهم شد. اما وقتی که صحبت از پسرفت متناسب با مراحل رشد کودک می شود، فکر می کنم این پسرفت برای مدتی کوتاه باشد.

    منبع مطلب : textnub.ir

    دو نیمه ی متفاوت نیما زیر «برف»

    دو نیمه ی متفاوت نیما زیر «برف» محمدرضا نوشمند برف زردها بی خود قرمز نشده اند. قرمزی رنگ نینداخته است، بی خودی بر دیوار.

    دو نیمه ی متفاوت نیما زیر «برف»

    دو نیمه ی متفاوت نیما زیر «برف»

    محمدرضا نوشمند

    برف

    زردها بی خود قرمز نشده اند.

    قرمزی رنگ نینداخته است،

    بی خودی بر دیوار.

    صبح پیدا شده از آن طرف کوه «ازاگو» امّا،

    «وازنا» پیدا نیست.

    گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب

    بر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار.

    *** «وازنا» پیدا نیست.

    من دلم سخت گرفته است از این،

    میهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک

    که به جان هم نشناخته انداخته است،

    چند تن خواب آلود، چند تن ناهموار، چند تن ناهشیار.

    برف و زمستان آخرین زورهای خودش را دارد می زند. نیما نیز آخرین زور خودش را می زند تا همچنان امیدوار باقی بماند. زرد و قرمزِ نیما در انتهای زمستان یادآور جمله ی معروف «زردیِ من از تو، سرخی تو از من» است که در چهارشنبه سوری خطاب به آتش گفته می شود. ریشه اش «آتش دوستی» بوده است یا «آتش پرستی»، هر چه که بود، حاصل اش حالا طلبِ سلامتی است. زردی نشانه ی بیماری و سرخی نشانه ی جریان سالم خون و گرما در بدن است. بدن برای نیما در این شعر بدنِ خودش نیست، بدنِ یک دهکده و اهالی آن است: «وازنا». در بند نخست شاعر بر این باور است که طلوع صبح و برآمدنِ خورشید از پشت کوه «ازاگو» بی خودی نیست. سرانجامی خوب باید داشته باشد. برف آب و پنجره ها باز و وازنا دیده خواهد شد. امّا در بند دوم یکباره لحن و بیان نیما عوض می شود. او دچار دلگرفتگی و ناامیدی ناشی از رفتارهای بی خودی است که از «چند تن خواب آلود، چند تن ناهموار، چند تن نا هشیار» می بیند. نیما هم از دست این چند تن خشمگین است و هم از دست برف. خشم اش از برف در عبارتِ بدیع و عجیبِ «گرته ی روشنی مرده ی برفی همه کارش آشوب/ بر سر شیشه ی هر پنجره بگرفته قرار» در انتهای بندِ نخست پیداست، و از دست آن سه دسته از مردم در سه عبارت پایانی بندِ دوم. دغدغه ی اوّلی و ظاهری اش «وازنا» بود و حالا از چیزی می گوید که «وازنا» برایش کوچک است و فقط می تواند نمونه ای از آن باشد.

    این چه برفی است که تا این اندازه نیما را ناراحت کرده است. برف اغلب خوب است ولی هر چیزی به اندازه اش خوب است. برفی که نیما را به تنگ آورده است با حجمی بهمن وار کوه را پوشانده و روی روستا خراب شده است. «وازنا» دیده نمی شود چون زیر این برفِ آشوب مدفون شده است. حتا اگر کسی از درون خانه اش در «وازنا» بخواهد به کوچه و روستا نگاه کند نمی تواند چون برف پنجره ها را پوشانده است. شاید سپیدی صبح آن هم به سختی از لای لایه های همین برفی که پنجره ها را پوشانده قابل تشخیص باشد؛ ولی برف راه نور را برای ورودِ کامل از پنجره ها بسته است و هنوز هوا تاریک است و نیما می گوید «من دلم سخت گرفته است از این، میهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک». این حرفِ نیما بیشتر فلسفی است تا سیاسی و اجنماعی. درست است که او از افرادی می گوید که در این میهمانخانه به جان هم افتاده اند، ولی مشخص نمی کند که آن ها چرا به جان هم افتاده اند. تلاش طبیعی شان در این میهمانخانه برای بقا در مبارزه با طبیعت برجسته تر است. مخالفت و مبارزه شان با یکدیگر نیز طبیعی است. مخالفتِ نیما با آن ها جنبه ی فکر و احساسی دارد. نیما خود این گونه، با همین شعر و احساس اش، به جان آنها افتاده است. آن ها هم با این رفتار و احساس شان نسبت به وضع موجود به جان او افتاده اند. دقت کنید که من به عنوان خواننده ی این متن در حال حاضر کاری به «نیّت شاعر» هنگامی که این شعر را می گفت ندارم و نمی دانم دیگران با چه علمِ غیب و یا علمِ آشکاری از قرمز و کوه و شعارهای مرسوم درزمان حیات شاعر به این نتیجه می رسند که این شعر سیاسی و یا اجتماعی است. من با توجه به متن و کلام و لحنِ آن سعی می کنم به «صد» برسم و بگویم «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.» بنابراین، با توجه به متن و معنی شعر حرفی را می زنم که خود به خود حرف های فرعیِ سیاسی و اجتماعی از دلِ آن بیرون می آید. به عقیده ی من لحن شاعر در بند نخست با لحن اش در بند دوم یکی نیست. حرف های او شاید ورای آن نیّتی باشد که ما به او نسبت می دهیم.

    «میهمانخانه ی مهمان کش» تصویری با فلسفه ای خاص از این دنیاست. منِ موجود در شعر معرف انسانی با واکنش خاص نسبت به هستی است. منِ یک فعّال سیاسی و یا فردی با گرایش های اجتماعی هرگز به عنوان سخنگوی آن گرایش ها نمی تواند بگوید «من دلم سخت گرفته است از این مهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک.» حتا یک آدم سیاسی هنگام بیان چنین حرفی واکنشِ فردیِ خود نسبت به فلسفه ی زندگی را نشان می دهد و تغییر مشی سیاسی و حزبی و اجتماعی اش را نمی توان از آن نتیجه گرفت. عجیب است که نیما با این که در بند نخست از «باخودی» می گوید، در بند دوم حرفی می زند که  همه چیزش به «بی خودی» ربط پیدا می کند و تبلیغ پوچی و بی حاصلی است. آن نگاه پر امیدِ ابتدای بند نخست، پس از رسیدن به پایان بند دوم جایش را به فلسفه ای داده است که محدود به «وازنا» و نیاز زمان حال اهالی اش نیست. با تصویری که شاعر از دنیا در این بند ارائه می دهد می توان به این نتیجه رسید که او نیز در گروهی متشکل از «چند تن نااُمید»، ندانسته و ناخودآگاه، مانند دیگران به مقتضای طبیعت و سرشتِ خود کارهایی را برای بقای خود انجام می دهد که تصویری به ظاهر متفاوت و در باطن مشابه  از همان خواب آلودگی ها و ناهمواری ها و ناهشیاری هاست. خواب آلودگی، ناهمواری و ناهشیاری و نااُمیدی باعث شده است حتا روزها در این دنیا تاریک باشد. وجود همین تاریکی باعث می شود همه کم و بیش دچار صفاتِ مشترک ناشی از آن، یعنی خواب آلودگی، ناهمواری، ناهشیاری و نااُمیدی شوند. با نگاهی غیر از نگاه نیما به وضعیتی که او توصیف می کند می توان گفت کسی که احساس می کند خواب نیست و هموار و هشیار است، خودش چنین احساس می کند، از دیدِ دیگری ممکن است او نیز دچار نوعی خواب و ناهمواری و ناهشیاری باشد. واژه ی «نشناخته» معرف چنین جهلی است که باعث می شود میهمانانِ دنیا به جان هم بیفتند و برای بقا یکدیگر را به صورت های گوناگون از سر راه بردارند و در نهایت بکُشند. این واژه هم به سرشتِ میهمانان برمی گردد و هم به طبیعتِ این میهمانخانه. میزبان و میهمان شبیه یکدیگرند زیرا  هر دو به یک اندازه دچار جهل اند. میزبان طبیعت و میهمان انسان است. جهل طبیعت با بی تفاوتی اش آشکار می شود، و جهل انسان در کشمکش های بی خودی اش. در میهمانخانه ای که شاعر معرفی می کند صحبتی از میزبانی به نام خدا نیست. برخورد شاعر با وضع موجود و جبر طبیعت خیلی ناتورآلیستی است. حتا رقابت های سیاسی و مبارزات انقلابی و چه و چه و چه ... همه زیر شاخه هایی از این جبر طبیعی است که انسان ها برای بقا باید سعی کنند آن اصلحی باشند که بقایش مطابق با وضع و قانون محیط زندگی شان تعیین و تضمین شده است.

    منبع مطلب : rezanooshmand.blogfa.com

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    ملکیان 30 روز قبل
    0

    خ

    پگاه 1 ماه قبل
    0

    انگشت

    مهدی 3 ماه قبل
    2

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید