جیران سوگلی ناصرالدین شاه
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
جیران سوگلی ناصرالدین شاه را از این سایت دریافت کنید.
جیران (همسر ناصرالدینشاه)
جیران (همسر ناصرالدینشاه)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جیران
زاده تجریش، ایران درگذشته دی ۱۲۳۸ تهران، ایران
آرامگاه حرم شاه عبدالعظیم، تهران
همسر(ان) ناصرالدینشاه (ا. ۱۲۳۰–۱۲۳۸)
فرزند(ان) ۴ نام کامل خدیجهخانم تجریشی دودمان قاجار
پدر محمدعلیخان تجریشی
خدیجهخانم تجریشی (درگذشتهٔ دی ۱۲۳۸ هجری خورشیدی) که با نام جیران شناخته میشود و فروغالسلطنه لقب دارد، یکی از همسران محبوب و نخستین سوگلی ناصرالدینشاه، پادشاه ایران بود.نام و تبار
نام جیران «خدیجه» و دختر یک باغبان و نجار به نام محمدعلیخان تجریشی از اهالی روستای کوهسار تجریش در نزدیکی شمیران تهران بود. او پس از این که با ناصرالدینشاه ازدواج کرد، به دلیل داشتن چشمان بزرگ، توسط شاه «جیران» خوانده شد.[۱] جیران واژهای ترکی و به معنای بچه آهو است.[۲] جیران علاوه بر یک خواهر به نام عصمت،[۳] صاحب برادری به نام اسدالله تجریشی بود که پس از ازدواج او با شاه، در زمره فراشان درآمد و پس از آن پیشخدمت ناصرالدینشاه شد. خواهرزاده جیران محمد ابراهیم مفیدی یک پهلوان مشهور شمیرانی بودهاست.[۱]
آشنایی با ناصرالدینشاه
در مورد نحوه آشنایی ناصرالدینشاه و جیران عقاید متفاوتی وجود دارد. به نوشته عباس امانت، جیران ابتدا به جهت یادگیری رقص و آواز به حرمسرای شاهی آورده شد و نخستین بار ناصرالدینشاه او را اندکی پس از قتل امیرکبیر در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دل بست.[۴]
تقی دانشور (اعلمالسلطان) در خاطرات خود، آشنایی آن دو را مربوط به یکی از سفرهای شکاری شاه به روستاهای اطراف شمیران و تجریش دانسته است. او نخستین ملاقات آنها را چنین شرح میدهد:[۵]
شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین و قرقاول رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی یک درخت توت پریدند و شاه برای شکار و تیراندازی به آنان زیر درخت توت رفت. دختری بالای درخت رفته و مشغول بازی و خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر، زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی، من زن شاه میشم!
مونسالدوله (ندیمه و کنیز انیسالدوله) در کتاب خاطراتش، مانند دانشور، آشنایی شاه و جیران را مربوط به یکی از سفرهای شاه به سبب شکار میداند و به نقل داستان مشابهی میپردازد. به گفته او شاه که در حین تفرج، زیر درخت توتی به جمعی از دختران که جیران نیز میان آنها بود برخورده بود، فریفته چشمان درشت و سیاه او شد و خواجههایش را فرستاد تا از نام و نشانش سؤال کنند و پدرش را بیابند. او سپس ادامه میدهد:[۶]
ناصرالدینشاه آنقدر آنجا منتظر ایستاد تا خواجهها و پیشخدمتها آمدند و خبر آوردند که اسم او خدیجه است و اسم پدرش هم «میرزا محمدعلی». دیگر کار تمام بود و به حکم قبله عالم ناصرالدینشاه قاجار، جیران را از درخت پائین آوردند و پیش خانمهای اندرون بردند. رختش را عوض کردند، حمامش بردند و ملاباشی او را ۹۹ سال برای ناصرالدینشاه صیغه کرد.
ویژگیها
پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدینشاه که در زمان حیات جیران در ایران به سر میبرد و او را دیده بود، دربارۀ شکل و شمایل جیران نوشته است: او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونۀ چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همۀ اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.[۷]
جیران شیفته شکار و سوارکاری بود. او به هنگام سواری چکمه و لباس مردانه میپوشید و روبندهاش را به گرد سر میپیچید و چالاکانه اسب میتاخت.[۴] در شکارگاه، قوش مخصوص خود را که «غزال» نام نهاده بود به دست میگرفت و پشت اسب قزلی گلگون به نام «آهو» به قله کوه میرفت و شهبازش را در پی کبک میافکند. در این هنگام گروه انبوهی از تفگدار و قوشبان و نوکر به دور او گرد میآمدند، چنان که اگر کسی این منظره را میدید گمان کرد که کبکبه شاهانه است.[۸]
شیفتگی جیران به شکار و رفتار جسورانهاش که برخلاف حجب معمول زنان حرمسرا بود، او را بیش از پیش مورد توجه شاه قرار میداد.[۴] به اعتقاد عباس امانت «دلبستگی شاه به جیران به روال عشقهای عادی عصر نوین و برعکس زندگی جمعی حرمسرا فردی و خصوصی بود» مهر او برای شاه «تجسم نوع دیگری از خانواده، همسر و فرزند بود که در پس ظاهر شاهانه، قرینهای از زندگی عادی به او عرضه میداشت.»[۹]
در اندرونی شاه
عروسی ناصرالدینشاه حسین قوللرآقاسی
جیران احتمالاً در سال در ۱۲۳۰ شمسی (۱۲۶۷ قمری) با ناصرالدینشاه ازدواج کرد. او در سال ۱۲۳۲ ه.ش (۱۲۶۸ قمری) دومین پسرش، محمدقاسم میرزا را به دنیا آورد و بیش از پیش مورد توجه ناصرالدینشاه قرار گرفت.[۹] زمانی که محمدقاسم میرزا پنج سال داشت، شاه به او لقب امیرنظام داد و به فرماندهی کل قشون ایران منصوبش ساخت.[۱۰]
پس از آنکه در مهر۱۲۳۵ ه.خ (صفر ۱۲۷۳ قمری) دومین ولیعهد ناصرالدینشاه، سلطان معینالدین که از خجستهخانم تاجالدوله دختر شاهزاده سیفالله میرزا بود، درگذشت، ناصرالدینشاه تمایل یافت محمدقاسم میرزا را به ولیعهدی برگزیند.[۹] اما نسب غیرقاجار جیران و اینکه او همسر عقدی شاه نبود مانع عملی شدن این تصمیم بود. جیران که از موقعیت خود آگاه بود، سعی کرد میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدینشاه را تحت فشار قرار دهد. او به زودی با برخی از رجال مخالف میرزا آقاخان نوری، از جمله مستوفیالممالک و عزیزخان مکری همدست شد. آنان در خرداد ۱۲۳۶ (شوال ۱۲۷۳) فهرستی از جرایم صدراعظم میرزا آقاخان نوری را تهیه کردند و جیران مأموریت یافت که این فهرست جرایم را به نزد شاه رساند.[۱۱] اما او تنها بخشی از موارد را نزد شاه افشا کرد و باقی را تا رسیدن به توافق نهایی با صدراعظم در خصوص ولیعهدی پسرش آشکار نکرد.[۱۲] پس از این واقعه، میرزا آقاخان نوری جیران را به باغ خود، نظامیه دعوت کرد و به او قول داد تمام تلاشش را برای ولیعهدی امیرنظام بکند. با حمایت صدراعظم از جیران، مهدعلیا که از مخالفین جدی جیران و ولیعهدی امیرنظام بود، از او روگرداند.[۱۱]
ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه!
بعد از مرگ جیران، شاه با انیس الدوله ازدواج کرد. ، انیس الدوله تنها کسی بود که می توانست در مقابل شاه بایستد و با او مخالفت کند
ماجرای جالب انیس الدوله، سوگلی ناصرالدین شاه!
کدخبر: 453510 ۱۴۰۰/۰۸/۱۹ - ۰۱:۳۳
بعد از مرگ جیران، شاه با انیس الدوله ازدواج کرد. ، انیس الدوله تنها کسی بود که می توانست در مقابل شاه بایستد و با او مخالفت کند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از سیمرغ, قاعدتا آدم فکر می کند ناصرالدین شاه نمی توانسته نسبت به 84 زنش همان عشقی را داشته باشد که عشاق معروف تاریخ دارند. با این حال، بین این 84 زن، یک نفر بود که واقعا عاشق شاه قاجار بود و داستان مرگش را اینطور نوشته اند که وقتی بعد از ترور ناصرالدین شاه، مقرری ماهانه اش را پیش او بردند، او با دیدن عکس ناصرالدین شاه بر روی اسکناس آنقدر گریه کرد تا حالش بد شد و از همین بیماری درگذشت.
انیس الدوله
انیس الدوله، با اسم اصلی فاطمه، دختر رعیت یتیمی بود که توانست تا مرحله سوگلی بودن اندرونی پرجمعیت شاه قاجار برسد. انیس الدوله اهل روستای امامه لواسان بود و در جریان یکی از شکارهای ناصرالدین شاه، شاه او را که داشت چوپانی گله عمویش را می کرد دید و کمی با او گپ زد. فاطمه نوجوان در همان چند لحظه دل شاه را برد، طوری که او بلافاصله بعد از برگشت از شکارگاه، این دختر را به قصر آورد و به دست جیران یکی از زنان محبوب خود سپرد تا آداب و رفتار زندگی درباری را به او یاد بدهد.
بعد از مرگ جیران، شاه با انیس الدوله ازدواج کرد. او بعد از ازدواجش مدام در دربار ترقی کرد و به نوعی ملکه غیررسمی ایران بود. به رغم اینکه انیس الدوله با معیارهای زیبایی شناسانه امروز، حتی نمره قبول را هم نمی آورد، اما شاه آنقدر به او علاقه داشت که انیس الدوله می توانست هر مقامی را عزل یا نصب کند.
مادام کارلا سرنا ( karla serna )، همسر سفیر ایتالیا در کتاب خاطراتش با عنوان «مردم و دیدنی های ایران» می نویسد که «در ایام نوروز خانم های سرشناس از رفتن به دیدن ملکه انیس الدوله غفلت نمی کنند و این روزها را برای مطرح کردن درخواست هایی که از سوگلی شاه دارند مغتنم می شمارند. ضمنا اهدای تحفه های سنتی از قبیل شیرینی، مربا، نقل و نبات که لای آنها با مهارت خاصی جواهرات گرانبها و کیسه های کوچک محتوی سکه های یک تومانی جا داده می شود، نیز فراموش نمی گردد. خانم ها بعد از مبادله تعارفات معمولی، آزادانه با هم سخن می گویند. مثلا خانمی برای یکی از اعضای خانواده خود از ملکه مقام بهتری را درخواست دارد و در عین حال هدیه ای را که برای گرفتن چنین مقامی به همراه آورده است به او عرضه می کند.»
سوگلی ناصرالدین شاه
انیس الدوله تنها کسی بود که می توانست در مقابل شاه بایستد و با او مخالفت کند؛ طوری که بعد از اعلام فتوای حرمت تنباکو از آوردن قلیان برای شاه خودداری کرد و برخلاف نظر شاه دستور داد همه قلیان ها را از حرم شاهی جمع آوری کنند.
در عین حال انیس الدوله عاشقانه شاه را دوست داشت. او در زمان سفر ناصرالدین شاه به فرنگ، در نامه ای خطاب به شاه نوشته: «... شنیدم آخرهای ماه ذیحجه وارد انزلی می شوید، یک دنیا ذوق کردم، ای خدا روزی باشد من زنده باشم و شاه را ببینم. تا توی نعمت هستیم هیچ قدر نمی دانیم، الحال حال سگ و گربه و شغال بهتر از حال ما هست.» جالب است بدانید که شاه هم در سفر سومش به فرنگ، وقتی دید روز ولنتاین شده و شنید که عشاق در این روز به همدیگر نامه می نویسند، کارت پستالی خرید و آن را برای انیس الدوله پست کرد.
همچنین بخوانید
این بازیگر زن، مادر ناصرالدین شاه است +عکس
«انیس نقاش» درگذشت
خاطره تحلیلگر برجسته لبنانی از سردار سلیمانی
عمان خواستار پیوستن به کریدور شمال-جنوب شد
اقتصادنیوز ناصرالدین شاه انیس الدوله منبع: اقتصاد نیوز
۲ این مطلب برایتان مفید است؟
جیـران پرنفوذترین زن قاجار بود
«فروغالسلطنه» اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه بود و وصف باغهای زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا میکشاند.
مجموع نظرات: ۳
شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۷
۱ نفر
جیـران پرنفوذترین زن قاجار بود |ماجرای فروغالسلطنه از روستای تجریش تا ارگ دارالخلافه
«فروغالسلطنه» اهل تجریش بود؛ روستایی در شمال تهران که در دوره قاجار ییلاق محبوب دارالخلافه بود و وصف باغهای زیبا و هوای خنکش، حتی جهانگردان را هم به این روستا میکشاند.
شاه جیران را در یکی از سفرهایش به شمیران دیده بود. پدرش باغبان بود و ساکن روستای تجریش. البته در باب این آشنایی روایتهای متعددی نوشته شده. «تقی دانشور» ملقب به اعلمالسلطنه در کتاب خاطرات خود از نخستین ملاقاتهای ناصرالدین شاه و خدیجه تجریشی مینویسد: «شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آنها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد.
ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر! زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه میشم! و بعد با لفظ برو گم شو! مکالمه را تمام شده حساب کرده بود. اما وقتی ملازمان شاه ترسان و لرزان او را شیرفهم کردند که اینمرد با این لباس و این خدم و حشم شاه مملکت است، جیران از درخت پایین پرید و با رفتاری مؤدب و شرمسار، عذرخواهی کرده بود. شاه جوان که از همان ابتدا شیفته سکنات و وجنات او شده بود، او را به ارگ سلطنتی دعوت کرد و از او خواست تا با شاه ازدواج کند.»
جیران نه زیبا بود و نه خاص
ماجرای راه یافتن دختری روستایی از تجریش به کاخ سلطنتی شباهت زیادی به داستانهایی دارد که در ادبیات کهن اغلب سرزمینها خوانده و شنیدهایم؛ ناصرالدین شاه لقب فروغالسلطنه را به خدیجه خانم تجریشی داد. او آنقدر در نظر شاه زیبا بود که شاه اسم او را جیران گذاشت. آنقدر به این زن علاقهمند شد که تصمیم گرفت جیران را به عقد دائم خود در آورد. اما برای رسیدن به این هدف با چالشی همراه بود؛ زمان خواستگاری از جیران، ناصرالدین شاه ۴ زن عقدی دائم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفت یکی از زنان عقدی خود را طلاق دهد.
ماجرای باز شدن پای جیران از روستای تجریش به حرمسرای ناصرالدین شاه، اسم و لقبی که از شاه گرفته بود و حالا گرفتن جای یکی از زنهای عقدی دائم شاه هرکدام به تنهایی کافی بود تا جیران در میان زنان حرمسرا دشمن و بدخواه بسیار داشته باشد. «پولاک» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه در کتاب خاطراتش درباره ویژگیهای ظاهری جیران مینویسد: «او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و برگونه چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.»
زنان عقدی دائم ناصرالدین شاه تا قبل از ازدواج او با جیران، همگی از خانوادههای ثروتمند قاجاری بودند و بابت برابر کردنشان یک روستایی با خودشان حسابی از شاه دلخور. اما همینکه از علاقه ناصرالدین شاه به جیران باخبر شدند پا پس کشیدند تا آتش خشم و غضب شاه دامنشان را نگیرد و به زندگی در سایه جیران رضایت دادند. هرچند که در خفا از هیچ آزار و طعنهای دریغ نمیکردند.
زن پر نفوذ قاجاری
جیران زن جسور و پر جنبوجوشی بود. فارغ از اینها برای اینکه بتواند موقعیت خود را در رقابت با دیگر زنان حرمسرا حفظ کند ناچار بود همواره خود را در موقعیتهای سخت دخالت دهد و تواناییهایش را به رخ بکشد. همین کارها هم بود که ناصرالدین شاه را شیفته و البته وابسته به جیران کرد. خدیجه خانم تجریشی تا قبل از مرگش در دربار ناصرالدین شاه پرنفوذترین زن قاجار به شمار میرفت. با این حال بخت بیش از این با او یار نبود؛ جیران ۴ فرزند به دنیا آورد که هیچکدام از آنها به ۸ سال نرسیدند و در همان کودکی از دنیا رفتند؛ بچههایی که گرچه از مادری قاجاری نبودند اما همه میدانستند با نفوذی که جیران در دستگاه قاجار دارد، اگر عمرشان یاری میکرد شاه بعدی میشدند. همانطور جیران موفق شد پسرش «امیرنظام» را برخلاف تمام موانعی که در پیش رویش بود به ولیعهدی بنشاند. اما این موفقیت دوام چندانی نداشت و امیرنظام خیلی زود از دنیا رفت. مرگ امیرنظام آنقدر جیران را تحت تأثیر قرار داده بود که روزها بعد از این اتفاق همچنان گریه میکرد و سر به دیوار میکوفت.
افسردگی سوگلی
بعد از مرگ امیرنظام ناصرالدین شاه با وجود داشتن ۳ پسر دیگر حاضر نبود یکی از آنها را به ولیعهدی انتخاب کند. او هم مثل جیران دلش میخواست مادر ولیعهد کسی جز جیران نباشد. «بارون دوپیشون» در اینباره مینویسد: «شاه به قسمی در این امر مصمم بود که میخواست در روزنامه دولتی اعلان کند دیگر ولیعهدی انتخاب نخواهد کرد تا از مادر ولیعهد مرحوم پسری به دنیا آید... ولی صدر اعظم او را از این خیال منصرف کرده است.»
گمانهزنیهایی در تاریخ به چشم میخورد که مرگ ۴ فرزند جیران را توطئه زنان دربار میداند؛ همسران عقدی و صیغهای ناصرالدین شاه و البته مادر شاه یعنی مهدعلیا که چندان دل خوشی از این سوگلی نداشت. جیران بعد از مرگ چهارمین فرزندش دیگر بچهدار نمیشود و کمکم افسردگی به سراغش میآید. تا اینکه اندوه از دست دادن فرزندانش او را جوانمرگ کرد؛ اتفاقی تکاندهنده برای ناصرالدین شاه که تا پایان عمر آن را از یاد نبرد. جیران را در جوار مرقد عبدالعظیم(ع) در ری به خاک سپردند و باغی که او در آن دفن شده بود به باغ جیران معروف شد. ماجرای دلدادگی شاه به جیران با مرگ این زن به پایان نرسید. روزی که ناصرالدین شاه ترور شد با بدنی زخمی خود را به باغ جیران و مزار او رساند. آخرین نفسها را روی مزار جیران کشید و همانجا وصیت کرد که او را در این باغ و کنار جیران دفن کنند.
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟