لامینور داریوش مهرجویی
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
لامینور داریوش مهرجویی را از این سایت دریافت کنید.
لامینور
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
با لا مینور اشتباه نشود.
لامینور
کارگردان داریوش مهرجویی
تهیهکننده رضا درمیشیان
نویسنده داریوش مهرجویی
وحیده محمدیفر
بازیگران علی نصیریان
پردیس احمدیه سیامک انصاری بهناز جعفری مهرداد صدیقیان کاوه آفاق موسیقی کریستف رضاعی
فیلمبردار بهرام بدخشانی
تدوینگر هایده صفییاری
توزیعکننده فیلمیران
تاریخهای انتشار ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ کشور ایران زبان فارسی
فروش گیشه ۱٬۴۹۲٬۷۱۸٬۰۰۰ تومان
فیلمی ایرانی محصول ۱۳۹۸ به کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی داریوش مهرجویی و وحیده محمدی است.[۱][۲] این فیلم ابتدا قرار بود از ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ اکران شود اما با صادر نشدن پروانه نمایش جدید برای فیلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم، این فیلم به شکل رسمی از ترکیب اکران نوروز ۱۴۰۱ خارج شد. این فیلم از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سینما اکران شدهاست.
مهرجویی بعد از فیلم (۱۳۹۲) پس از ۶ سال با به فیلمسازی روی آورد. مهرجویی در این فیلم پس از ۴۰ سال دوباره با علی نصیریان همکاری کردهاست.[۳] رضا درمیشیان تهیه کنندگی این فیلم را بر عهده دارد.[۴] عبدالله اسکندری به عنوان طراح گریم بار دیگر با مهرجویی همکاری کرد و ششمین همکاری او با مهرجویی پس از فیلمهای ، ، ، و است.[۵]
بازیگران[ویرایش]
علی نصیریان پردیس احمدیه سیامک انصاری بهناز جعفری مهرداد صدیقیان[۶] کاوه آفاق بیتا فرهی علی مصفا امرالله صابری رضا داوودنژاد دیبا زاهدی سیامک ادیب فریماه فرجامی مهرنوش ذوالفقاری هومن بهزادی مهدی مرتضایی محمدجواد جعفرپور
انتشار[ویرایش]
این فیلم متقاضی شرکت در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر نشد و بعد از جشنواره اعلام شد در اکران نوروز ۱۳۹۹ روی پرده میرود و در اسفند ۹۸ پروانه نمایش دریافت کرد. اما شیوع ویروس کووید ۱۹ باعث شد فروردین ۹۹ در ایران قرنطینه اعلام شود و سالنهای سینما تعطیل و اکران لا مینور هم به تعویق افتاد. بعد از پایان جشنواره فجر ۱۴۰۰، مؤسسه فیلمیران اعلام کرد لا مینور مهمترین گزینهاش برای اکران نوروز است و شورای صنفی نمایش نام این فیلم را در کنار شش اثر سینمایی دیگر به عنوان فیلمهای اکران جدید اعلام کرد.[۷]
در اسفند ۱۴۰۰ با صادر نشدن پروانه نمایش جدید برای فیلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم، این فیلم به شکل رسمی از ترکیب اکران نوروز ۱۴۰۱ خارج شد و تلاشهای تهیهکننده و بیانیه صنفهای سینمایی برای نمایش عمومی آخرین ساخته آقای مهرجویی بیاثر ماند. استدلال مسئولان سازمان سینمایی ایران آن است که دو سال از صدور مجوز نمایش این اثر سینمایی میگذرد و این مجوز منقضی شدهاست.[۷]
منابع[ویرایش]
↑ «داریوش مهرجویی با فیلم لامینور پس از ۶ سال دوری از سینما+ آخرین خبر از ساخت لامینور». . ۳ مرداد ۱۳۹۸. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ «فیلم لامینور (1398) | سلامسینما». (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ «همکاری دوباره عزتالله رمضانیفر و علی نصیریان و داریوش مهرجویی بعد از چهل سال». (به انگلیسی). دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ «چه خوبه که برگشتی!». . ۲۰۱۹-۰۵-۲۹. بایگانیشده از اصلی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۰. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ «عبدالله اسکندری در «لامینور» مهرجویی». . ۲۱ مرداد ۱۳۹۸. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ «مهرداد صدیقیان در «لامینور» مهرجویی». . ۲۰۱۹-۰۸-۲۸. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۸-۲۸.
↑ پرش به بالا به:
۷٫۰ ۷٫۱ «حذف فیلم داریوش مهرجویی از اکران نوروز؛ سرنوشت 'سنتوری' در انتظار 'لامینور' است؟». بیبیسی فارسی. ۱۵ اسفند ۱۴۰۰. دریافتشده در ۷ مارس ۲۰۲۲.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در بانک جامع اطلاعات سينماى ايران
در بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDb)
گسترش نبو داریوش مهرجویی گسترش نبو علی نصیریان
ردهها: فیلمها به زبان فارسیفیلمها به کارگردانی داریوش مهرجوییفیلمهای ۱۳۹۸فیلمهای ایرانی
نقد و بررسی فیلم لامینور داریوش مهرجویی
مهرجویی در لامینور، یک قصه پریانی تعریف میکند که قرار است با تلخی و ناامیدی تمام شود، نقد فیلم را به قلم سید احسان عمادی بخوانید
اینکه فیلم لامینور مهرجویی با هر متر و معیار سینمایی فیلم خیلی بدی است، گفتوگو ندارد. شلختگی و بیحوصلگی و سهلانگاری و بیخیالی، از جزءجزء اثر (از فیلمنامه تا اجرایش) میبارد. حقیقتش جز این هم انتظاری نمیرفت. از کارگردانی که در ۱۵ سال اخیر فعالیت حرفهایاش، «طهران؛ روزهای آشنایی»، «آسمان محبوب»، «چه خوبه که برگشتی» و «اشباح» را ساخته -همه بیاستثنا با دُزهایی مختلفی از آن شلختگی و سهلانگاری- و برای این آخری در آستانه نهمین دهه زندگیاش پشت دوربین رفته، انتظار چه معجزتی میتوان داشت؟ هر تلاشی برای نوشتن (و حتی خواندن) نقدی فنی و تخصصی بر لامینور، جز بیاحترامی به ساحت نقد و البته اتلاف وقت نیست. نهایتش میشود تکرار مکررات بدیهیات هر دوره مقدماتی آموزش فیلمنامهنویسی و یاد دادن اصول اولیه شخصیتپردازی و تعلیق و کشمکش و خلق و بسط موقعیتهای داستانی، که یادآوریاش به کسی مثل مهرجویی در این سن و سال -نه که در شأنش نباشد اما- بیتردید بیهوده و بیفایده است.
اما اگر شما هم شیفته مهرجویی و آثار قابل اعتنایش هستید، میتوانیم به احترام نیم قرن فعالیت هنری او -لااقل به اندازه یک یادداشت چندصد کلمهای- آن متر و معیارها و بدیهیات کلاسهای آموزشی را کنار بگذاریم و لامینور را در جهان سینمایی خود استاد ببینیم. به خصوص بین آثار یک دهه گذشتهاش، که دوست دارم اسمشان را «لیگ فانوس به دستان» بگذارم. با این پیشفرض، زیر آن تل انبوه و سنگین «غلط»های سینمایی، هنوز میشود ردپای یک روح بازیگوش، یک کودک پرجستوخیز و «شیطون» را دید که اگر بتوانی بیتوقعی (بی هیچ توقعی!) با لامینورش مواجه شوی، ای بسا در لحظهها و سکانسها و موقعیتهایی، حتی سر شوق هم بیایی و از تماشای این شور و شوخیِ روی پرده کیف کنی.
مهرجویی در لامینور، باز یک قصه پریانی را برایمان تعریف میکند. کاری شبیه آنچه قبلاً در «مهمان مامان» و «نارنجیپوش» کرده بود؛ ساختن جهانی امن و آرام، با آدمهایی که (تقریباً) هیچکدامشان خبیث و بدطینت نیستند، و با وجود همه اختلافنظرها و تضادها و تنشها، هنوز با هم مهرباناند و هوای هم را دارند. سختی کار فیلمساز اینجاست که برخلاف دو اثر قبلی، این بار قرار است روایت لامینور با تلخی و ناامیدی تمام شود. یعنی حتی آن همه امنیت و آرامش نیز نباید روزنهای به رهایی و رستگاری برای قهرمان و مخاطبش باز کند، و همین خصیصه فیلم را به اثری ویژه در کارنامه مهرجویی بدل میسازد.
@[email protected]#=img=#
برای درک بهتر تضاد این فضای بیدغدغه و اضطراب با آن بنبست حلناشدنی در انتها، بد نیست پدر «نادیا» (پردیس احمدیه) را با پدر علی در «سنتوری» مقایسه کنیم و علت مخالفت با «مزقونبازی» فرزندانشان را کنار هم بگذاریم. اصرار آقای «لواسانی» (سیامک انصاری) برای دور کردن دخترش از موسیقی، یک دلیل ساده روانی دارد که به خاطرات گذشتهاش برمیگردد: برادرش را به خاطر عشق به موسیقی از دست داده (آن هم در بافتی کمیک و هجوآلود) و حالا دوست ندارد این بلا سر نادی هم بیاید. در مقابل شخصیت مسعود رایگان (و به طور کلی خانواده سنتوری) در آن فیلم، خاندانی با اصل و نسب، مذهبی، متمول و «متصل»اند که فعالیت هنری پسر را یک جسارت بزرگ به حیثیت خانوادگی خود تلقی میکنند و در این راه تا طرد مطلق فرزندشان نیز پیش میروند. میبینید که با وجود شباهت دو قصه در پایانبندی، تلخی، سیاهی و شکست از سر و روی قصه و فضای سنتوری میبارد، اما اینجا همه چیز سرخوش و پر از رنگ و نور و قشنگی است.
در جهان پریانی لامینور، همه اتفاقات بدون مقدمهچینی و بیهیچ پیچیدگی، خیلی ساده و سریع رخ میدهند. نادی به سرعت معلم موسیقیاش را پیدا میکند و به راحتی گروهش را تشکیل میدهد. پیرنگهایی ساده و فاقد پیچوخم دراماتیک که شاید سادهانگارانه هم به نظر برسند، اما میتوانستند در آن جهان پریانی –اگر درست پرداخته میشد- باورپذیر باشند (به عنوان نمونهای موفق در سالهای اخیر از چنین پیرنگی در اثری با فضایی مشابه، میتوان به «یک روز بارانی در نیویورک» اشاره کرد. اگر هم دیدن نام وودی آلن کنار اسم لامینور عصبانیتان کرده، خوب است یک بار دیگر پاراگراف اول این یادداشت را بخوانید و مجدداً ادامه دهید).
حیرتانگیز و حتی باورنکردنی است. بین فیلمسازهای سینمای ما، هنوز و تا امروز هیچکس به قدر مهرجویی ظرایف و دقایق روح این جهان مشنگ، جفنگ و به قول خودش «کَلْپَتْرهای» را دقیق و درست درک نمیکند و رمز و راز و فوت و فنش را به خوبی نمیداند
سرخوشی و مشنگی لامینور در شخصیتها و صحنههایش هم جاری است. از شروع فیلم لابهلای آن همه نقش و رنگ فرش ایرانی بگیر تا رقص بامزه و شورانگیز نادی با موسیقی کلاسیک، که به کارد آخته روبهروی صورت مادر ختم میشود. همینطور است جزئیات رابطه عاشقانه (با چاشنی ظریف سکسیِ) پدر و مادر نادی، یا پرداخت شخصیت مهرداد صدیقیان به عنوان بدمنی که میخواهد نادی را از عشقش دور کند، و بهخصوص شخصیت پدربزرگ؛ بازی درست نصیریان در این نقش (۴۰ سال بعد از قهر و آخرین همکاریاش با مهرجویی)، نشان میدهد هنوز چقدر تیزهوشانه روح فیلمنامههای او را بو میکشد و بلد است چطور به قاعده و اندازه، شوخ و شنگی لازم برای چنین شخصیتی را در بازیاش بیاورد.
و دستآخر همه این اجزا پلهپله کنار هم پیش میآیند تا به سکانس غریب و نامأنوس پایانی برسند: اولش حضور پلیس مهمانی تولد پیرمردی ۸۰ ساله را به هم میزند، اما کمی بعدتر جهان امن لامینور باز غافلگیرمان میکند؛ پلیسها در کمال متانت و احترام، پای میزهایی رنگین و مرصع مینشینند تا به جای بگیر و ببندهای آشنا و کلیشهای در چنین موقعیتی در فیلمهای دیگر، مهمانشان باشند. و چه بازی غریبی با غذا در این فصل! این موتیف همیشگی و عاشقانه کارگردان در «هامون» و «اجارهنشینها» و «لیلا» و مهمان مامان و روزهای آشنایی… اما در لامینور از آن همه اطعمه و اشربه مفصل و هوسانگیز، زیر رگبار پر لتوکوب باران چیزی جز ویرانی و زشتی باقی نمیماند و شعله امید نادی که تا آن لحظه سوسو میزده، پتپتکنان خاموش میشود…
حیرتانگیز و حتی باورنکردنی است. بین فیلمسازهای سینمای ما، هنوز و تا امروز هیچکس به قدر مهرجویی ظرایف و دقایق روح این جهان مشنگ، جفنگ و به قول خودش «کَلْپَتْرهای» را دقیق و درست درک نمیکند و رمز و راز و فوت و فنش را به خوبی نمیداند. شاید هم عجیب نباشد، که این نگاه در جهان آثار او نه یک چیز باسمهای و جعلی، که برآمده از دل تجربه زیسته سالیانش است -حتی آن زمان که فیلمهایی جدی و تلخ همچون «گاو» و «پستچی» میساخت-. افسوس که دیگر نای و حوصله و همت و وسواسی برای مهرجویی نمانده تا مکث و مداقه نهایی را برای جانبخشی غایی به این جهان یگانه، روی کاغذ و جلوی دوربین به عمل آورَد. از دور و بریها هم که توقعی نمیشود داشت؛ همینقدر که منبعد برای کاری ساده مثل تمدید پروانه نمایش، استاد را درگیر چنان مضحکهها و مهلکههایی نکنند، کلاه به آسمان میاندازیم.
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟