گنج حکمت شبی در کاروان
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
گنج حکمت شبی در کاروان را از این سایت دریافت کنید.
گنج حکمت شبی در کاروان معنی حکایت شبی در کاروان با آرایه های ادبی
حکایت شبی در کاروان حکایتی کوتاه از گلستان سعدی است که تلفیقی از نثر و شعر است و در کتاب فارسی دهم آمده است. بازنویسی و معنی حکایت شبی در کاروان را با ارایه های ادبی و معنی واژگان آن بخوانید.
ستاره » ✍️ محتوای کمک درسی » پایه دهم » فارسی پایه دهم » معنی حکایت شبی در کاروان با آرایه های ادبی
معنی حکایت شبی در کاروان با آرایه های ادبی
حکایت شبی در کاروان حکایتی کوتاه از گلستان سعدی است که تلفیقی از نثر و شعر است و در کتاب فارسی دهم آمده است. بازنویسی و معنی حکایت شبی در کاروان را با ارایه های ادبی و معنی واژگان آن بخوانید.
آخرین به روز رسانی: آبان 17, 1400
معنی حکایت شبی در کاروان
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای، خفته. شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس، آرام نیافت. چون روز شد گفتمش: «آن چه حالت بود؟» گفت: «بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه؛ اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت، خفته.»
یادم میآید یک شب در کاروانی بودم که همهی شب در حرکت بودیم و نزدیک سحر در جنگل کوچکی خوابیده بودم. عارفی عاشق با حالی آشفته که در آن سفر همراه ما بود فریاد زنان به طرف بیابان حرکت کرد و حتی یک لحظه آرام و قرار نگرفت. وقتی روز شد (هوا روشن شد) از او پرسیدم: آن کارهایی که میکردی برای چه بود؟
گفت: بلبلها و پرندگان را میدیدم که از روی درخت در حال آواز خواندن و نالیدن بودند. کبکها را دیدم که از کوه صدای آواز میدادند. قورباغههایی را میدیدم که از درون آب در حال صدا کردن بودند و حیوانات دیگری که از لابهلای درختان و جنگل در حال صدا دادن بودند. با خودم فکر کردم و گفتم بزرگمردی نیست که همه موجودات در حال ستایش خداوند باشند و من در خواب غفلت فرو روم.
معنی کلمات: بیشه: جنگل کوچک، نیزار/ خفته: خوابیده / شوریده: کسی که ظاهری آشفته دارد، عاشق و عارف / نالش: نالیدن / غوک: قورباغه / بهایم: جِ بهیمه، چارپایان / مروّت: جوانمردی / تسبیح: سبحان الله گفتن، خدا را به پاکی یاد کردن، ستایش خداوند / غفلت: خفته دلی، نادانیآرایه های ادبی: رفته و خفته: سجع / شوریده:استعاره از عارف عاشق / یک نفس: کنایه از یک لحظه / نالش بلبلان: کنایه از آواز خواندن بلبلان / بیشه و اندیشه: سجعدوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
دیشب پرنده ای هنگام صبح ناله و زاری میکرد و با خدا راز و نیاز میکرد، (از شنیدن صدای او) عقل و صبر و هوشم را از دست دادم.
معنی کلمات: دوش: دیشب / مرغ: پرنده / طاقت: توان تحمل / ببرد: از میان برد /آرایه های ادبی: نالیدن مرغ: تشخیص / مرغ: مجاز ار هر پرنده ای / عقل و هوش: تناسب / دوش و هوش: جناسیکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
تا اینکه فریاد و ناله ی من به گوش یکی از دوستان صمیمی ام رسید.
معنی کلمات: مخلص: یکدل، صمیمی / مگر: همانا / را: اضافه گسسته (به معنای به => به گوش یکی از دوستان صمیمی ام…)گفت باور نداشتم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
دوستم به من گفت: فکر نمیکردم که صدای یک پرنده تو را این چنین از خود بی خود کند.
معنی کلمات: مرغ: پرنده / مدهوش: سرگشته، حیران، از خود بیخود / بانگ: آواز بلند، فریاد /آرایه های ادبی: بانگ مرغ: شخصیت بخشی به پرندهگفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش
به او گفتم: این شرط انسانیت نیست که یک پرنده به یاد خدا باشد و او را ستایش کند اما من از یاد خدا غافل باشم.
معنی کلمات: آدمیت: انسانیت / تسبیح گوی: در حال یاد کردن خدا (قید حالت) / خاموش: ساکت /آرایه های ادبی: تسبیح مرغ: تشخیص / واج آرایی حرف «م»کاربران عزیز؛ شما میتوانید در صورت تمایل ۴۰ حکایت از گلستان سعدی با زبان ساده از باب های هشت گانه را نیز در ستاره بخوانید.
سر کلاس درسها رو خوب یاد نمیگیری؟
بیشتر دروس کلاسهای دهم و یازدهم پایه و پیشنیاز یادگیری درسهای دوازدهم هستن، ضعف در این درسها کار شما را برای یادگیری درسهای دوازدهم کنکور خیلی سخت میکنه، علاوه بر این نیمی از سوالات کنکور هم از دروس پایه طرح میشه! از همین الان باید به فکر باشی و این درسها رو تقویت کنی، اگر سر کلاس درسها رو خوب یاد نمیگیری همین الان از تاملند مشاوره بگیر
دریافت مشاورهی رایگان
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟بر اساس رای 20 نفر از بازدید کنندگان
نظر شما چیست؟
نظری ثبت نشده است مطالب مرتبط
معنی درس سپیده دم فارسی دهم با آرایه ها و معنی کلمات
معنی حکایت دیوار عدل به زبان ساده و امروزی
معنی شعر چشمه و سنگ و آرایه ها (گشت یکی چشمه ز سنگی جدا)
مفهوم و معنی گنج حکمت یک گام فراتر با آرایه ها و پیام درس
معنی درس جمال و کمال به همراه آرایه های ادبی و معنی کلمات
معنی درس سوم فارسی دهم | معنی درس پاسداری از حقیقت
معنی درس گردآفرید فارسی دهم
مفهوم و معنی حکایت عامل و رعیت با آرایه های ادبی
همچنین بخوانید
معنی حکایت دیوار عدل به زبان ساده و امروزی
معنی درس سفر به بصره به زبان امروزی با واژگان دشوار
انشا عینی در مورد باران | انشا عینی و ذهنی درباره باران
انشا درباره مقایسه کتاب با دوست به روش سنجش و مقایسه
آموزش آرایه تضمین به همراه مثال های کاردبردی
پیشنهادات ستاره مخصوص همکاران ستاره تبلیغات اینترنتی درباره ستاره تماس با ستاره دسته بندی مطالب شرایط و مقررات فرصت های همکاری
عضویت در پلتفرم ستاره
با عضویت رایگان در پلتفرم ستاره به گلچینی ازبهترین مطالب و منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دست پیدا کرده و از ابزارها و امکانات مخصوص کسب و کارها نیز استفاده نمایید.
معنی حکایت شبی در کاروان فارسی دهم
معنی کلمات و حکایت شبی در کاروان فارسی دهم را در انتشارات پدربزرگ دانا بخوانید.
معنی حکایت شبی در کاروان فارسی دهم
معنی حکایت شبی در کاروان فارسی دهم
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشهای، خفته.یادم میآید یک شب در کاروانی بودم که تمام شب در حرکت بودیم و نزدیک سحر در جنگل کوچکی خوابیده بودم.
شوریدهای که در آن سفر همراه ما بود، نعرهای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس، آرام نیافت. چون روز شد گفتمش:«آن چه حالت بود؟»عارفی با حال پریشان و آشفته که در آن سفر همراه ما بود، فریاد زنان به طرف بیابان حرکت کرد و حتی یک لحظه آرام نگرفت. وقتی روز شد از او پرسیدم: آن کارهایی که میکردی برای چه بود؟
گفت:«بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه؛ اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غلفت، خفته.»گفت: بلبلها و پرندگان را میدیدم که از روی درخت در حال آواز خواندن و نالیدن بودند. کبکها را دیدم که از کوه صدای آواز میدادند. قورباغههایی را میدیدم که از درون آب در حال صدا کردن بودند و حیوانات دیگری که از لا به لای درختان و جنگل در حال صدا کردن بودند. با خودم فکر کردم و گفتم بزرگمردی نیست که همه موجودات در حال ستایش خداوند باشند و من در خواب غفلت فرو روم.
دوش، مرغی به صبح مینالید *** عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوشدیشب پرندهای هنگام سحر ناله و زاری میکرد و با خدا راز و نیاز میکرد. از شنیدن صدای او عقل و صبر و هوشم را از دست دادم
یکی از دوستان مخلص را *** مگر آواز من رسید به گوشتا اینکه فریاد و ناله من به گوش یکی از دوستان صمیمیام رسید
گفت باور نداشتم که تو را *** بانگ مرغی چنین کند مدهوشاو به من گفت: فکر نمیکردم که صدای پرنده تو را این چنین از خود بی خود کند.
گفتم این شرط آدمیت نیست *** مرغ، تسبیحگوی و من خاموشگفتم این شرط انسانیت نیست که یک پرنده به یاد خدا باشد و او را ستایش کند اما من از یاد خدا غافل باشم.
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟